کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سجاد روان مرد     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : قطعه    

چنان نوری که از قلب صدف تابان زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش           یقیناً از میان کـفر، ایمان می‌زند بیرون


کسی که حُبّ حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد           که جای شعله از هیزم گلستان می‌زند بیرون

یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است           که زمزم از لب خشک بیابان می‌زند بیرون

زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن           پس از نام علی از هر دهان جان می‌زند بیرون

کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را           سراسر برکت از روزیِ دکّان می‌زند بیرون

کسی که اهل تفسیر است می‌داند بدون شک           فقط مدح علی، از بطن قرآن می‌زند بیرون

اشارت می‌کند خورشید هم با شوق از مغرب           به عشق ماه رویش از گریبان می‌زند بیرون

رصد می‌کرد میدان را علی قبل از رجزخوانی           از این آرامش در جنگ، طوفان می‌زند بیرون

چنان بر قلب لشگر می‌زد انگار از دل دریا           به سمت ساحل، امواج خروشان می‌زند بیرون

علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل           علی از میسره با تیغ برّان می‌زند بیرون

خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار           شراب کهنه از دیوار ایوان می‌زند بیرون

به دامان نجف دست توسل می‌زند عالم           همیشه سائل از دربار سلطان می‌زند بیرون

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ البته با این تغییر قالب شعر از غزل نیز به قطعه تبدیل خواهد شد.

چنان شیری که از بیشه خرامان می‌زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ذکـر تــوسـل هـمـۀ انــبـیـا عـلـی‌سـت            دست خدا و گوش و زبان خدا علی‌ست

وابسته است گردش هفت آسمان به او            بعد از خـدای اول بی‌ انـتـهـا عـلی‌ست


چشم تمام خلق قـیامت به دست اوست            زیرا فـقـط مـقـسِّم روز جـزا علی‌ست

در های و هوی سخت تمامی غزوه‌ها            روی لبِ رسول خـداونـد یا عـلـی‌ست

آن یک نفس که می‌رسد الطاف قدسی‌اش            بر کلِّ "ما سِوا" نفس مرتضی علی‌ست

ما را چه هول لحظه مرگ است بی‌گمان            تا قبض روح شیعـۀ دلداده با علی‌ست

صدها خلیفه یک نخ کفـشش نمی‌شوند            "لا" بوده‌اند آن دو و نون لـنا علی‌ست

ما را به آن فراری از جنگ‌ها چه کار            شکر خدا که رهـبر میدان ما علی‌ست

فردا که روز بی‌کـسیِ دشمن علی‌ست            فریاد قلب خستۀ ما یک صدا علی‌ست

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز امشب نقش خورشیدی منوّر می‌کشند            یا که تصویری ز روی ماه حیدر می‌کشند

تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می‌شود            پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می‌کشند


آرزومندان دل از کف داده‌اند امشب مگر            انتـظار دیـدن رخـسار دلـبر می‌کـشـند

گلشن‌آرایان همه محو گل رویش شدند            از دل خـود نـعـرۀ الله اکـبـر می‌کـشند

اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا            عرشیان در فرش، ناز دیدۀ تر می‌کشند

ارزش آن قطره از هر گوهری افزون‌ترست            چون که میزان عمل در روز محشر می‌کشند

چون همای آسـمان، پـرواز با یاد علی            شب روان تا ساحت عرش علا پر می‌کشند

تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر            جام کوثر از کف ساقی کوثر می‌کشند

روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک            دوستداران علی را چتر بر سر می‌کشند

ای« وفایی» آبرومـندان فـردا می‌شوند            خاکبوسانی که خود را سوی این در می‌کشند

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : عاصی خراسانی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تداعی می‌کند ابروی او نازک خیالی را           منظّم می‌کند گـیسوی او آشفـته حالی را

تجلّی کرد و از یک جلوه‌اش عالم پدید آمد           خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را


نجف‌رفته چه داند حال ما دور از نجف‌ها را           چه داند اهل دریا، حسّ و حال خشکسالی را؟!

به گریه می توان ره یافت تا دریای لطف او           به گریه جلب می‌سازد گدا لطف موالی را

به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن           کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را

خجالت از عبادت بیشتر مقـبول می‌افتد           به جای فعل از ما می‌خرد این انفعالی را

به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم           سلیمان نیز از صحن علی بُرده‌ست قالی را

اگر‌ ساقی تو باشی، جان فدای جام می‌سازم           که در جنّت نخواهم یافت حتی این زلالی را

علی و عالی و اعلی، یدالله‌ ست و عین الله           که معنا می‌دهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟!

برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است           تقبل کن ز لطف، از ما همین اشعار لالی را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود؛ جلو گیری از حشو و تکرار و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او           به گریه جلب می‌سازد گدا لطف موالی را

علی و عالی و اعلی، علی و عالی و اعلی           که معنا می‌دهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟!.

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی حسین آبادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

لـب بـاز کـردی تـا بـگـویـی اَوّلـیـنی            آری نـخـسـتـین پـیـرو حبـل‌الـمـتـیـنی

عـاشـق‌تـرین آغـوشِ دنـیـایـی و بـاید            در چـهـرۀ او عـشـق را تنـهـا ببـیـنی


وا می‌کنی آغـوش خود را عـاشـقـانه            مضمـون برای شعـر من می‌آفـریـنی

حالا خـودت هم ایـسـتادی سمت قـبله            وقـتی چـنـین مـحـو امـیر المـؤمـنـینی

لب باز کردی تا بگویی وصف او را            سخت است اگرچه واژه از جنّت بچینی

ای کعبه! تو با حق و حق با توست آری            حـالا کـه بـا آئـیـنـۀ حـق هـم‌نـشـیـنـی

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد غفاری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدم باز کـنـم چـشـم پُـر از بـاران را            و به عطر نجـف آغـشته نمایم جان را

آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی            یک دل سیـر تمـاشا کـنم این ایوان را


آدم و نـوح و محـمـد به حـرم آمـده‌انـد            تا به الگوی عـلی شرح دهند انسان را

آیه آیه همه جا مدح عـلی می‌خـوانـدند            ای دل غـافـل من باز بخـوان قرآن را

أَفَــمَـنْ كَـانَ عَــلَـىٰ بَـيِّــنَــةٍ مِـنْ رَبِّــهِ؟            جز علی کیست که روشن کند این برهان را

خواسـتم شـمّه‌ای از رزم عـلی بنویسم            نتـوانم که به تصویـر کـشم طـوفان را

او که از بدر و اُحد، خیبر و خندق آمد            تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را

شاخـص عـدل الـهی بُـوَد و می‌سنجـند            به تـرازوی مسـاوات عـلی، میزان را

آنچه گـفـتیم فقط قـطره‌ای از دریـا بود            من‌ که نشناخـتم آن وسعت بی‌پایـان را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی حسین آبادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد           کعـبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد

پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت           خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد


نام خـورشـید بـرازنـدۀ چـشـمان تو، نه           نـور خورشید کمی از ید بیضای تو شد

عـشق هـمـراه تو در کـعـبه به دنـیا آمد           عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد

از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند           قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد

خـنده از روی لب کـعـبه نیـفـتاده هنوز           کعبه یک قلب پُر از شوق تولای تو شد

عرق شرم به پیـشانی این شعر نشـست           که پـی درک تو و حـل مـعـمـای تو شد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد            بـردن نـام تـو هم حـکـم عـبـادت دارد

در مـقـام تو هـمین نـکـته کـفایت دارد            که خدا نیز به نام تو عنایت دارد عنایت


حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم

تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم

کوهی از عـشق نه، اما پر کاهی دارد            سـیـنـه‌ای کز غـم دوری تو آهـی دارد

نـوکـر شاه نجـف منـصب شاهی دارد            دل مـا نـیـز بـه ایـوان تـو راهـی دارد

مـا گـرفـتـار تو هـسـتـیـم ولـی آبـادیـم

پــای ایــوان طـلای نـجـفـت افــتـادیـم

مـا که هـستـیـم گـدای تو و فـرزندانت            پشت ما هـست دعـای تو و فـرزندانت

مـقـصد مـاست خـدای تو و فـرزندانت            جـان عـالـم به فـدای تـو و فـرزنـدانت

ای دو عـالم نخی از تار عـبایت حیدر

خـلق عـالـم همه محـتاج دعـایت حیدر

ما که هـستـیم فـقـط بنـدۀ سلطان نجف            اعـتکـاف دل ما هـست به ایوان نجـف

زنده شد خاک زمین با نم بـاران نجف            حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف

ما خـدا را وسط صحـن تو پـیدا کردیم

چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم

از نفس‌های تو هر لحظه دعا می‌ریزد            از قنوت سحـرت عـطر خـدا می‌ریزد

از قـدم‌هـای تو هم گـرد شـفـا می‌ریزد            از دو دسـت کـرمـت آب بـقا می‌ریـزد

بس‌که اوصاف تو هم جلوۀ پیغمبر داشت

جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت

شاه، هم‌سفـرۀ پیران و فـقـیران بشود؟            مـرکـب بـازی اولاد شـهـیـدان بـشود؟

رازق نـیـمـه‌شب خوان یتـیـمان بشود؟            این فـقـط با هـنر دست کـریـمان بشود

عالمی مست از این شیوۀ سلطانی توست

ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست

قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟            نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟

غیر نام تو مگر ذکر فـراوانم چیست؟            غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟

تـا ابـد ذکـر لـب ایـن دل آگـاهـم بـاش

اشــهــد اَنَّ عَـــلــیًّ ولــی الله ام بــاش

غیر تو کیست کسی جان پیـمـبر بشود            یا که با حـضـرت صدیـقه برابر بشود

یا که نامش هـمه‌جا زینت مـنـبر بشود            ابداً هیچ کـسی حـضرت حـیـدر بـشود

تو فـقـط آمـده‌ای سـاقـی کـوثـر بـاشـی

زامر حق جانـشـین بعـد پـیـمـبر بـاشی

قصد اگر وصل تو، هجران وطن می‌چسبد            گرچه شیرینی اسمت به دهن می‌چسبد

ذکر این جمله به دل‌ها عملاً می‌چسبد:            بعد نـام تو فـقـط ذکر حـسن می‌چـسـبد

بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد

عین ایـوان تو ایـوان حـسن خواهد شد

حـرم و گـنـبـد و بـاران! چقدر رویایی            گـوشـۀ خـلـوت ایـوان! چقـدر رویـایی

وسط صحن، چـراغـان! چقدر رویایی            گـفـتن ذکر حسن جان! چـقدر رویـایی

می‌رسد آنکه امید تو و من خواهد بود

او هـمان بانی ایوان حـسن خواهد بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛  فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

در مـقـام تو هـمین نـکـته کـفایت دارد            که خدا نیز به نام تو ارادت دارد عنایت

ای دو عـالم نخی از تار عـبایت حیدر            خلق عـالـم شده یک کار عـبایت حیدر

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از نفس‌های تو هر لحظه خدا می‌ریزد            از قنوت سحـرت عـطر دعـا می‌ریزد

تو فـقـط آمـده‌ای سـاقـی کـوثـر بـاشـی            جـانـشـین نـبـی از بـعـد پـیـمـبر بـاشی

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : امیرحسین قاسم پور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مسمط

ذکر زمـین و زمن و ابر و باد            در شب و روز و سحر و بامداد
جـان تـو بر نـیـک بـبـایـد بـداد            مـثـل تـو امّـی نــتــوانـد بــزاد


زیر و زبر جمله بر این اعتقاد
جان
جـهـان جـمله فـدایت علی

آتش عـشـقی که بر افـروخـتـند            جمله عـوالـم هـمگی سـوخـتـند
حُـبّ عـلـی را به دل آموخـتـند            بهـر ثـنـایش هـمه لب دوخـتـند

بـهـر ابـد تـوشـه‌ای انـدوخـتـنـد
با
نـمی از مـدح و ثـنایت عـلی

کـعـبـه تـرک خورد ز اقدام تو            جـان بـه فـدای لـقـب و نـام تـو
ما هـمـه تـسـلـیـم بـه اسـلام تو            تشـنـه کـوی نـجـف و جـام تـو

جن و ملک زیر و زبر رام تو
چون بتـکـانی تو عـبـایت علی

عرش ثنا گوی علی بوده است            چرخ به بازوی علی بوده است
راه فقط سـوی
عـلی بوده است            عشق ز گیسوی علی بوده است

خانه ما کـوی عـلـی بوده است
عرش زمین صحن و سرایت علی

مـدح خـدایـی ست ثـنـای عـلـی            صوت خـدایی ست نـوای عـلی
عــالـــم افــلاک گــدای عــلــی            جـنـت اعـلاسـت بــرای عـلـی

می‌کنم این جـان به فـدای عـلی
تا برسـم من به رضـایت عـلی

موسـم عـیـدست که مـقـدّر شده            شـهــر بـه کـرّار مـعـطـّر شـده
یــاد عـلـی بــاز
مـکــرّر شــده            خـاطــر جـهّــال مـکــدّر شــده

ارض و سـمـا بـاز مـنـوّر شده
تـا کـه بـخـوانـنـد بـرایت عـلی

لـعـنـت الله بـه بــد گـــوی تـــو            آب حـیـات اسـت نـم جـوی تـو
تـیـرگـی شـب بود از مـوی تو            روشـنــی روز بــود روی تــو

مـی‌رسـد از جــاذبـه کـوی تـو
در پـی عـشـاق دعـایـت عـلـی

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

شـده کـارم پــیــاپـی و مــادام            ذکــر یـا ذالـجـلال والاکــرام

طـلـب عــفــو دارم ایـن ایــام            مِـن جـمـیـع الـذنـوبِ والآثـام


یا من أرجوه، عشق حیدر را            واصرف از اعتقاد من شر را

أعـطـنی کـلَّ خـیر، کـوثر را            أعطنی جرعه جرعه ساقی! جام

گر غـریـبم، گر آشـنـا هـسـتم            گـر اسـیـرم، اگـر گـدا هـسـتم

از یـتـیـمان مـرتـضی هـسـتم            کیست غیر از علی ابو الایتام

بی‌علی در گلـو فغـانی نیست            در گـلوی منـاره جانی نیست

بی‌عـلی هـیچ جا اذانی نیست            گو صـداهـا رهـا شود بر بـام

أشـهــدُ أنَّ از عـــلــی دیــنــم            چـون عـلـی دیـده‌ام خـدابـیـنم

أشــهــدُ أنَّ حـــیــدر آئــیــنــم            أشـهــدُ أنَّ مـرتـضـی اســلام

در جزا بی‌علی عبوری نیست            بی‌علی شادی و سروری نیست

تا نخواهد شراب و حوری نیست            بی‌عـلی جـنّـت است بی‌إِنعـام

هستِ حیدر به هستِ فاطمه است            تا علی پای بست فاطمه است

نار و جنّت به دست فاطمه است            او نـخـواهـد نـمـی‌کـنـد اقــدام

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین صفاریان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من کویرم لب من تشنه‌ باران علی‌ست            این لب تشنه‌ پُرشور غزل‌خوان علی‌ست

این که گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست            به یقین سفـره‌ گـسترده‌ دامان علی‌ست


مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره‌ او            پس خوشا آن‌که در  این میکده مهمان علی‌ست 

آتش اشکی اگر در غزلم شعله‌ور است            بی‌گمان قطره‌ای از درد فراوان علی‌ست

لحظه‌ای پرتو حـسنـش ز تجلی دم زد            که جهان آینـهدرآینه حـیران علی‌ست

کعبه یک‌بار دهان را به سخن وا کرده‌ست            تا بدانـیـم کـلـید در این خـانه علی‌ست

از دم صبـح ازل نـام عـلی می‌خـوانـد            دل که تا شام ابد دست‌ به‌دامان علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره‌ او            پس خوشا آن‌که در این دنیا مهمان علی‌ست

از دم صبح ازل نام عـلی را می‌خواند            دل که تا شام ابد دست‌ به‌دامان علی‌ست

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : احمد حیدری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه دریای فضیلت‌های تو محدود نیست           عفو کن توصیف ما آن‌سان که حقّش بود نیست

عشق یعنی جانمان خورده ست با نامت گره           جز تولّی و تبرّی رمز تار و پود نیست


ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضی‌ست           هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست

تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم           ما گـدای دیدنت هستیم بحث جود نیست

فضل تو بر جملۀ پیغمبران ثابت شده است           زادگاه هـیچ یک از انبـیا مسجود نیست

ای مـؤذن دل بـبـر بـا بـردن نـام عـلـی           نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست

مثل ابـراهـیم در آتـش صدایت می‌زنـیم           سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست

سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما           چشم ظاهر بین نمی‌دانست اینها دود نیست

«نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره           عقل ما را قدرت تشخیصت از معبود نیست

گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف           در فروش جنس بی‌مقدار قطعاً سود نیست

دل به دریـا می‌زنـم دریا مـریـدان توأند           خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست

بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر           مرگ در بدو تـولد هم برایم زود نیست

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

عـلی جـان پیـمبر بود و جانـان پیمبرها           علی آقای سلـمان بود و مولای ابوذرها

بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش           به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذرها


کسی دشمن نمی‌دارد علی را غیر بد نطفه           سند هم خواستی جویا شو از دامان مادرها

علی نور خدا روی زمین بود و نمی‌باشد           تفاوت بین اصغرها و اکبرها و حیدرها

اگر پرده نمی‌انداخت بر ذاتش خداوندش           گمانم فاش می‌خواندند ربش روی منبرها

ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی           کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبرها

عـلی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده           برایش کار دشواری نبوده فـتح خیبرها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ هرچند نظر شاعر محترم این بوده است که امیرالمومنین علیه السلام به امور دنیا بی توجه بوده است و به امور آخرتی پرداخته اولاً که بیت زیر بیشتر تن پروری و تنبلی را در ذهن متبادر می کند علی الخصوص با عبارت « لم داده » در ثانی این امر بطور مطلق نبوده است، اینگونه عبارات بیشتر ذم امیرالمومنین است تا مدح ایشان

خودش بر منبر پروردگار خویش لم داده           سپرده کارهای دنیـوی را دست اشترها

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به عشق مرتضی کعبه ترک خورده، خبر این است           خدا هم از علی دم می‌زند، فوق بشر این است

شبی در پای ایوان “هو کشان” می‌گفت جبرائیل           یقین دارم که تنها قبلۀ اهل نظر این است


نصیب هر کس و ناکس نشد عشق علی آری!           چه دُرّی در دلم جا داده‌ام، اوج هنر این است

ملائک روز و شب دنبال مولا راه می‌افتند           تیمم می‌کنند از خاک نعلینش گهر این است

به میدان می‌رود اما به تن جوشن نخواهد داشت           دعای حضرت زهراست پشت او، سپر این است

برای فاتح خیبر فرار از جنگ بی‌معناست           فلانی و فلانی را بگو مرد خطر این است

مرا هم بیـنِ زائـرهای مولایم پذیرفـتـند           خدا را شاکرم عیدی من روز پدر این است

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : جعفر عباسی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تو را همراه خود آورده‌اند از شرق باران‌ها           تو را ای زادهٔ شرقی‌ترین خورشید دوران‌ها

چه بذر برکتی آورده‌ای از آسمان با خود           چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقان‌ها


چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود           که تسبیح سخن افتاد از دست سخنران‌ها

به رویت چشم می‌بستند ای خورشیدِ دانایی           بزرگیِ تو کوچک دیده شد در چشم نادان‌ها

سؤالی را که می‌پرسند محکوم جواب توست           چه پاسخ‌ها گرفت از باب علمت، جهل انسان‌ها

مگر از چشمهٔ نامت نمی‌جوشد خیال شعر           چرا این‌قدر کم جاری شدی از چشم دیوان‌ها

نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا           نرو! در حسرت جود تو می‌مانند مهمان‌ها

سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود           اگر یادی کند فرزند، می‌بخشند سلطان‌ها

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : عاطفه سادات موسوی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

کجا روانه کنم شور و شوق بی‌حد را            دو بـال عــاشـق پـروانـه‌ای مـردد را

کجا بدون تکـلّـف قـبـول خـواهد کرد            بهانه‌گـیری این گـریـه‌هـای مـمـتد را


میان عطـر سکـوت و سلام پیدا کرد            نـگـاه خـستـۀ من روشـنـای گـنـبـد را

به گـام‌های خـیال غزل کسی می‌گفت            به کـاظمین بـبر کـوچه‌های مشهـد را

دو پلک مانده به باب الجـواد با لبخند            گرفته زیر نـظر عشق رفت و آمد را

به لطف گـردش رندانـۀ فـلک امشب            علی گـرفته در آغوش خود محـمد را

خلاصـۀ بـرکـات چـهـارده مـعـصـوم            جواد کیست؟ ببین خود حروف ابجد را

ببخش سرزده شعرم رسیده، از سر شوق            ز یـاد بـرده غـزل، بـایـد و نـبـایـد را

غـزل فــدای گـل خـنـدۀ جــواد شــود            جواد اگر که بخـنـدد غـزل زیاد شود

جواد اگر که بخـنـدد بهـار خواهد شد            بـهــار آیـنـه‌دار نـگــار خــواهـد شــد

زمـانه با برکـت‌تر، از او نخواهد دید            کمی به روی پسر خیره شد، سپس خندید

بـرای قـلـب هـمه الـتـیـام خـواهـد شد            وهـفـت سـال دگر او امـام خواهد شد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

کجا بـدون تلکـف قـبـول خـواهد کرد            بهانه‌گـیری این گـریـه‌هـای مـمـتد را

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

رحمت بر انوارت که نـورانی‌ترینی            مـولـود پُـر خـیـر امـام هـشـتـمـیـنـی

بـالاتـری از فـهـم و ادراک زمـیـنـی            نـزد پـدر، مثـل عـلی اکـبر، نگـیـنی


دریای احـسان، نـور ایمان، یا محمد

ای کـوثـر شـاه خـراسـان یـا مـحـمـد

برکت گرفت از مقـدمت شهـر مدینه            داده وجـودت بـر دل بـابـا، سـکـیـنـه

بعد از چـهـل سال آمدی ای بی‌قرینه            مِهـرت رسـیـده بر دلـم سینه به سینه

مـانـنـد اجـدادم هـمـیـشـه زیـر دِیـنــم

تـا کـه نـفـس دارم گـدای کـاظـمـیـنـم

زیبـاتـرین تـصویـر، از ذات خـدایی            تلخـیـص جـود اهل بیت مصـطـفایی

از جنس أعـطـیـنایی و ابن الرضایی            بـیـش از گـدا آقــا تـو دنـبـال گـدایـی

ای مـاهِ در آغـوشِ خـورشـیدِ ولایت

از ما پـذیرا باش این عـرض ارادت

ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است            تا حشر، درب خانه‌ات باب المراد است

سائل مـنم آقـا اگر نـامت جـواد است            یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است

بر خـانـدان اطـهـرت دل بـاخـتـم من

بر گـردنـم حـرز تو را انـداخـتـم من

شأنت برای خـلـق، نـافـهـمـیدنی بود            باران به اذن حـضرتت باریـدنی بود

در کودکی، اعجـازهـایت دیـدنی بود            پیـشـانی‌ات نـزد پـدر بـوسـیـدنی بود

روح الامین بر درگهت مشغول بوده

قَـدرت شـبـیه فـاطـمه مجـهـول بـوده

مـانـند تو ای کـوثـرِ دور از تـکـاثـر            از قــاتـلــیـن مـــادرت دارم تــنــفـر

یک عمر دسـتانم شده از برکـتت پُر            یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر

ای جلـوۀ پُـر برکت نـورٌ عَـلی نـور

چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور

شد گریه‌ات بر داغ زهـرا بی‌شباهت            از روضه‌هایش سال‌ها تر شد نگاهت

با مشت کـوبـیدی زمین مـابین آهـت            گفتی چه بوده مـادرم آخـر گـناهت؟!

این غم فقط یک جور پایان می‌پذیرد

مـهـدی بیـایـد تا تقـاصـش را بگـیرد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا به بـاغ که بـار دگـر تمـاشـایی‌ست            بهار و سبزه و گل برگ و بر تماشایی‌ست

بیا به ساحت سبز چمن که از گل سرخ            گرفته بار دگر زیب و فر تماشایی‌ست


ز رنگ و بوی گـلـستان احـمدی باشد            شکـوفـه‌زار بـهـاران اگر تماشایی‌ست

گذشت شـام سـیـاه و دمـیـد نـور سحر            بیا ببـین که طلـوع سحـر تماشایی‌ست

اگر سپـهـر ولایت شـده است نـورانی            جمال و جلوۀ شمس و قمر تماشایی‌ست

ز کـوچـه‌هـای مـدیـنه جـواد می‌گـذرد            ز فـیض مقدم او رهگـذر تماشایی‌ست

اگر چـه دیـدن این گـل بـود تمـاشـایی            به وقت جود و کرم بیشتر تماشایی‌ست

بـیـا بـه تـهـنـیـت ثـامـن الائـمـه رویـم            که در کنار پسر این پـدر تماشایی‌ست

دلم هـوای حـریـمش نمـوده همسفـران            خدا نصیب کند؛ این سفـر تماشایی‌ست

ندیـده‌ای تو «وفایی» حـریم پاکـش را            به پیـش دیـدۀ اهـل نظـر تمـاشایی‌ست

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

نوری ز عرش آمد و وقتِ سـپـیده شد            مـابِـیـن شـهـر صـوت اذانی شنیده شد

در صور جسم، نفخۀ روحی دمیده شد            آئــیــنــۀ جــمــال نــبــی آفــریــده شـد


خورشیدِ روی بام رضاجـان ما، سلام

ای سـومـین مـحـمـد ایـمـان ما، سـلام

لبـخـند تو به خـوشـۀ گـنـدم سـلام کرد            بـامِ عـروج، بـالِ تـو را احـتـرام کـرد

شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جـام کرد            چِـل سـال انـتـظـار پـدر را تـمام کـرد

از قـعـرِ چـاهِ طعـنۀ مَـردُم، رها شدی

تو یـوسـف مـدیـنـۀ یـعـقـوب مـا شدی

جود تو شیعه را ز گدایی مُعـاف کرد            باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد

حُـبِّ تو ریـسـمـان دلـم را کـلاف کرد            حتّی عصا به مـرتبه‌ات اعـتراف کرد

عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است

هرکس که بی‌ولای تو مُرده‌است، کافر است

در فـصل‌ فـصلِ کـوچ، شـبـیه کبوتریم            از کـاظـمـین تا حـرم طـوس می‌پـریم

جـیـره‌بـگـیـرِ گـنـدم خـواهـر بـرادریم            ما ریزخـوار سفـرۀ موسی‌بن جعـفریم

این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو

قـربـان سـفــره‌داری بـابـا بــزرگ تـو

در خاک ما نسیم دل‌انگـیز یاس‌هاست            ایـران؛ پنـاهگـاهِ ولایت‌شـنـاس‌هـاست

روی ضـریـح‌هـا گـرهِ الـتـماس‌ هاست            این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس‌هاست

مـانـند مـوجِ عـاطـفـه‌هـا در تـلاطـمیم

خـدمتگـزار حـضرت معـصومۀ قـمیم

نقش تو طرح نقشۀ آب و گل من است            حِـرزَت امید آخر هر مشکل من است

پـشت در حـریم شما، مـنزل من است            بـاب‌الـجـواد؛ بـاب مـراد دل من است

دروازۀ رسـیــدن شـیــعــه بـه جـنّـتـی

تـو آن جــواز آخـر قــبـل از زیـارتـی

در دشت خشک لذت باران تویی تویی            تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی

روز جـوانِ مـردم ایـران تـویی تـویی            اصلاً عـلیِّ اکـبر سلـطان تـویی تـویی

هـرچـند مَـشهَـدی‌ شـده‌ام، کـربـلایی‌ام

مـن بـی‌قـرار بــوسـۀ پـائـیـنِ پــایـی‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند آخر این شعر به دلیل پرداختن به موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم رجب کلا حذف شد، موضوع ولادت این نازدانه در دهم رجب کاملا غیر مستند و تحریفی است و قدمت این تحریف حتی به بیست سال هم نمی رسد، جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید 

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

روح الامین از سوی حق بر خاکیان داده نوید           امشب ز هستی آفـرین نور ولا آمد پدید

در آسمان دین حق ماهی درخشنده دمید           از مقدم مولا جواد ابن الرضا گردیده عید


شهر مدینه از شعف گردیده در شادی و شور

گلریز گشته مقدمش با یاس و سنبل دست حور

امشب دل شوریده در حال و هوای دیگر است           اندر زمین و آسمان نور خدا جلوه‌گر است

پور علی موسی‌الرضا از نسل پاک حیدر است           بعد از پدر این گل پسر بر کل عالم سرور است

امشب خدای سرمدی بر ما کرامت کرده است

زینت فضای این جهان نور امامت کرده است

این دل سوی شهر مدینه باز بال و پر گرفت           عالم ز یمن مقدمش شور و شعف از سر گرفت

از فیض روی ماه او ماه رجب زیور گرفت           دنیا ضیای دیگری از این مه انور گرفت

امشب کرم کرده خدا شمس ولایت آمده

نـهـم گـل آل عـبــا نــور هـدایـت آمــده

ارض و سما روشن شده از لطف خاص کبریا           ای عاشقان ای عاشقان سر زد گل باغ ولا

با شادمانی و شعف بر لب بود شور و نوا           شادی کنید ای عاشقان آمد جواد بن الرضا

از مقدم این گل نگر ارض و سما گلشن شده

چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده

نهم گل بستان سرای آلِ پاک مصطفاست           خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست

در خوی و خصلت این پسر چون فاطمه خیرالنساست           فرزند پاک و کوثر مولا علی موسی الرضاست

از مقدم ابن الرضا بگرفته این عالم صفا

با دیدن روی مهش روشن شده چشم رضا

دل از همه عالم برد آن صورت رخشنده‌اش           چون جد و آباءش بود دین خدا پاینده‌اش

از بس بود او مهربان جود و سخا شرمنده‌اش           تنها نه شاهان جهان حاتم کمینه بنده‌اش

این گلبن عترت بود مولا رضا را نور عین

باشد جواد ابن الرضا شمع وجود عالمین

امشب خدای مهربان منت نهد بر خاکیان           تنها نه اهل این زمین حور و ملائک شادمان

از بیت مولانا رضا آمد جواد اندر جهان           از عطر و بوی این پسر بر جان رسد بوی جنان

مشی و مرامش حیدری دردانۀ زهراستی

چون فاطمه خـیرالنسا جانانۀ طاهـاستی

گرچه بدم مولای من از غیر تو بگسسته‌ام           در این جهان از لطف حق تنها به تو دل بسته‌ام

اندر شب میلاد تو در محفلت بنشـسته‌ام           چشم امیدم را جواد من بر نگاهت بسته‌ام

از لطف و جود و مرحمت دادی پناهم یا جواد

امشب به جان مادرت بنما نگاهم یا جواد

گرچه گل مولا رضا بر گلشنت خارم جواد           در این جهان و آن سرا تنها تو را دارم جواد

آقای عالم هستی و من عبد دربارم جواد           بنما نگاه از مرحمت بر این دل زارم جواد

امشب ز لطف خود نما پر از ولایت ساغرم

تا زنده هستم زنده با مهر و ولای حیدرم

شد کاظمینت جنتم رضوان من کرب و بلاست           نامت به لب‌های همه گلواژۀ عشق و صفاست

مهر و ولا و حُبّ تو نور دل اهل ولاست           لبریز از مهر شما کل وجود این (رضا)ست

تا زنـده‌ام مولای من غرق عنایات توأم

ای مـایـۀ آرامـشم محـو کـرامـات تـوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از مقدم این گل بر اطلاعات جهانرو گلشن شده            چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

نهم گل بستان سرای آن پاک مصطفاست           خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

رسـیــدم بـاز هـم بـی‌اسـتــخــاره            حـرم حـال خـوشی دارد دوبـاره
شب است و آسمان با یک اشاره            به روی صحـن می‌ریـزد ستـاره


دوبـاره دل فـقـیـرِ خانـه‌زاد است
مـقـیـم جـنّـتِ بـاب
الـجـواد اسـت
تمـاشـا می‌کـنم این تاب و تب را            چـشـیدم دم به دم طـعـم رطب را
بـبـیـن مــولـودِ آئـیــنـه نـسَـب را            چـراغـان می‌کـنـد مـاهِ رجـب را
خــبــر آورده ام حــیّ سـبــحــان
پـدر شد
حـضرتِ شـاهِ خـراسـان
سلامی عرض کردم محضرِ یار            مـبـارک بـاد گـفـتم!
کـردم اقـرار
که هـر ثـانـیـه مشـتـاقـم به دیدار            زدم رویِ ضریحش بوسه ده بار
دل از من برده؛
خـیلی بی‌قـرارم
جـواد إبن
رضـا را دوسـت دارم
دو چـشـمـانـش پـنـاهِ اهـل عــالـم            دعـایـش بـهـتـرین دارو و
مـرهم
به عـشـقـش می‌چکـد بارانِ نم نم            نـگـاهـش هـسـت اعـجـازِ دمـادم
به روی سنگ اگر
ذکری بخواند
سـریـعـاً مـی‌شـود دُرّ و زبـرجـد

همان ذکری که عشقِ « إن یکاد» است            جواد است و جواد است و جواد است
کـرامـاتش چـنان در ازدیاد است            بـسـاطِ حـاتـم طـایـی کـساد است
شـبـیه حـضرت موسی بن جعفر
به سائل می‌دهد از هر
چه بهـتـر
همان عشقی‌ست که در جستجویم            گــدای او شـــدن؛ شــد آرزویـــم
کـنـارش گرچه غـرقِ گـفـتـگویم            نـیـازی نیست از حـاجـت بگـویم
نـشــسـتـم تـا کـه از مـاهِ مـنـیـرم
بـراتِ
کـربـلا عــیـدی بـگـیــرم!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـبـر آورده با خـود نـصّ قـرآن            پـدر شد حـضرتِ شـاهِ خـراسـان